پیام ازساجدی 
شماره::78
داسنان:جماع با مرده وبخشش الهی

از گذشتگان داستانی شنیده ام که نمی دانم سند دارد یاساخته عوام الناس است؟ به هر حال جالب است.
گویند زمان پیامبر کسی شغل نباشی داشت، نباش یک نوع دزدی و عمل غیر قانونی وغیر شرعی بود یعنی نبش قبر می کردند وکفن مرده را می دزدیدند.
این نباش شنید دختر فلان حاکم مرده، شب رفت نبش قبر کرد تا کفن ویا سایر متعلقات دختر را بدزد چون دختر حاکم بود فکر کرد متعلقات داشته باشد، قبر را گشود،دید دختر بسیار زیباست، شیطان گولش زد با جنازه دختر جماع کرد، بعد پشیمان شد وترس در دلش افتاد، توبه کرد به نزد پیامبر  زمان خودآمد.
به پیامبر گفت:ای پیامبر کمکم کن من گناه بسیار بزرگی مرتکب شدم آیا خدا توبه مرا می پذیرد؟
پیامبر فرمود هر گناهی باشد از ته دل توبه کنی خدا بخشنده است می بخشد.
نباش گفت:یا پیغمبر گناه من  بسیار بزرگ است!!
بلاخره بعداز گفتگوی زیاد پیامبر فرمود چه گناهی کرده ای که اینقدر ناامید هستی؟
نباش ماجرارا گفت وگفت که با مرده جماع کرده ام.
در این حال پیامبر فرمود:دور شو که آتش گناه تو ما را هم می سوزاند.
نباش سر به بیابان گذاشت وعلف وریشه گیاهان را می خورد وناله واستغاثه می کرد تا اینکه روزی از دنیا رفت.
خدا به پیامبر الهام کرد که بنده ای ازبندگان من در فلان بیابان از دنیا رفته، اورا بیاور وبا احترام دفن وکفن کن ، پیامبر رفت دید همان نباش است،تعجب کرد!! عرض کرد خدایا این همان است که با مرده جماع کرده. از گناه او درگذشتی؟
خدا فرمود :ای پیامبر این بنده ازته دل توبه کرد وچند سال سر به بیابانها گذاشت وناله واستغاثه می کرد واز رحمت من ناامید نشد تا اینکه با این حال مرد ومن گناه اورا بخشیدم.
آری دوستان لا تقنطوا من رحمت الله.
بخشایش الهی بی انتها است ولی دلی امیدوار وهمتی بلند لازم است.
ساجدی نژاد 1399/2/28